هوش تجاری
با رشد سازمانها، افزایش فضای رقابتی، نیاز مدیران به اخذ تصمیمات سریع، صحیح و بهنگام در حال افزایش می باشد. کنترل مدیریتی و تحلیل اطلاعات متنوع سازمانی در حوزه های مختلف در جهت کاهش بهای تمام شده خدمات، افزایش بهرهوری و در نهایت افزایش سودآوری سازمان از مهمترین نیازمندیهای سازمانهای مترقی و یا درحال رشد و توسعه میباشد. در همین راستا سیستمهای هوش تجاری به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای پشتیبان تصمیمگیری در خدمت مدیران ارشد و میانی سازمان قرار میگیرند و با دریافت اطلاعات از سیستم های نرمافزاری حوزههای مختلف ضمن پردازش اطلاعات، به کمک تکنیک های مختلف داده کاوی، نتایج و خروجی های مورد نظر مدیران را به صورت نمودارها، گزارشات و سایر خروجی های گرافیکی و قابل استفاده برای مدیران نمایش می دهند.
اتخاذ تصمیمات مدیران ارشد غالباً مستلزم به کارگیری گزارشاتی است که از تلفیق سیستمهای عملیاتی سازمان و توزیع های زمانی آن ها حاصل میگردند. یکپارچه سازی و تلخیص حجم زیاد اطلاعات به نحو متناسب، دیدگاه جامع و اجمالی مورد نیاز مدیران ارشد در نظام دستی زمانبر و مستعد اشتباهات انسانی می باشد. به منظور کاستن از امکان خطا در تهیه گزارشات سازمانی و نیز دسترسی به گزارشات بروز و یا در لحظه، راهکارهای هوش تجاری در کشورهای پیشرفته به عنوان راهکارهایی کارا و اثر بخش مورد استفاده قرار میگیرند.
راهکارهای هوش تجاری به یک سرى از مفاهیم، روشها، عملیاتها و سیستمها گفته میشود که داده ها را از منابع مختلف سازمانی جمعآورى نموده، یکپارچه سازى مىنماید و در ادامه دادههاى منظم و تحلیل شده را به ذینفعان و کاربران ارائه مىنماید.
پیادهسازی و استقرار هر راهکار هوش تجاری در هر سازمان دارای ۴ بخش اصلی است که عبارتند از:
۱- شناسایی فضای کسب و کار سازمان و استخراج شاخصهای مورد نیاز مدیران ارشد استفاده کننده از راهکار
۲- انتقال اطلاعات از سامانههای دستی و مکانیزه موجود در سازمان بر اساس اطلاعات مورد نیاز
۳- تهیه گزارشات مورد نیاز بر اساس اطلاعات گردآوری شده در انباره داده سامانه هوش تجاری
۴- تحلیل اطلاعات گردآوری شده و گزارشات تولیدی به منظور استقرار نظام پشتیبان تصمیم برای مدیر ارشد سازمان
هر شاخصی که در مرحله اول استقرار راهکار هوش مورد شناسایی قرار میگیرد را میتوان در ۴ سطح مورد ارزیابی قرار داد. این چهار سطح عبارتند از:
۱- دسترسی به اطلاعات در لحظه: در این سطح مدیر ارشد نسبت به هر نوع تغییری در شاخص مورد نظر مطلع میگردد.
۲- کنترل شاخص: وضعیت موجود شاخص با هدف گذاری مربوطه در هر مقطع زمانی مورد نیاز مورد مقایسه قرار گیرد. به طور مثال میتوان عملکرد بودجه را با هدفگذاریهای از پیش تعیین شده مورد مقایسه قرار داد.
۳- پایش شاخصها: دادههای مربوط به هر شاخص در مقاطع زمانی مختلف قابل گردآوری هستند. بنابراین میتوان روند تغییر هر شاخص را در طول زمان مورد تحلیل قرار داد.
۴- پیشبینی آینده: برای هر شاخصی که دارای اطلاعات در بازههای زمانی مختلف است میتوان بر اساس تحلیلهای ریاضی وضیعت آینده شاخص را پیشبینی نمود.
- ۹۴/۰۶/۱۶